جدول جو
جدول جو

معنی ختن فارسی - جستجوی لغت در جدول جو

ختن فارسی
(خَ تَ)
ابو عبدالله محمد بن حسن بن ابراهیم فارسی استرآبادی معروف به ختن. وی این لقب را ازآن دارد که ختن و صهر امام ابوبکر اسماعیلی بود. او از فقیهان زمان خود بود و اطلاعات فراوانی در مذهب شافعی داشت. چهار فرزند او بنامهای: ’بشرالفضل’ و ’ابوالنصر عبیدالله ’ و ’ابوعمروعبدالرحمان’ و ’ابوالحسن عبدالواسع’ بودند. او سفری بخراسان و حجاز، و عراق کرد و از 377 هجری قمری حدیث گفت و شاگردان بسیاری داشت. در 386 هجری قمری فرمان یافت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ شِ)
رجوع به آتش پارسی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
بهترین وی سرخ بود و بشیرازی وی را گل سرشوی گویند و طبیعت وی سرد و خشک بود و درد شش را ساکن گرداند. چون دو مثقال از وی استعمال کنندگویند مضر بود بمثانه و مصلح وی سرطانات بود. (اختیارات بدیعی). گل شیرازی است و گل سرشوی گویند مایل بزردی و خوشبو، جالی جلد و رافع چرک و در افعال قریب به گل ارمنی است و بعضی طین حر را مخصوص او میدانند. (تحفۀ حکیم مؤمن). به هروی گل سرشوی گویند، بهترینش آن بود که سرخ رنگ باشد. طبیعتش سرد و خشک است در اول. چون به آب گشنیز تر یا لعاب اسپغول طلا کنند ورم های دموی را سودمند آید. گل سرشوی. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طین فارسی
تصویر طین فارسی
گل پارسی گل سرشوی
فرهنگ لغت هوشیار